جدول جو
جدول جو

معنی دام طراز - جستجوی لغت در جدول جو

دام طراز
(گِ رِ تَ / تِ)
طرازندۀ دام. آرایندۀ دام، دامدار. (ناظم الاطباء). تعبیه کننده آلت شکار. صیاد، منصوبه باز، رایزن. (ناظم الاطباء) ، مجازاً مکار. دغاباز. عیّار. فریبنده. گربز. حیله گر. محیل. ج، دام طرازان. (از آنندراج) ، اختراع کننده و مدبر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم طراز
تصویر هم طراز
هم قدر، برابر، مساوی، دارای شان و رتبۀ هم سان
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
استاد. معلم:
یکچند ادب طراز دیرین
انگیخت حدیث تلخ و شیرین.
فیضی
لغت نامه دهخدا
(دُدِ)
دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. با 1153 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دُ دِ)
هر حیوانی که دم آن دراز و طویل باشد. (ناظم الاطباء). دارای دم طویل. درازدم، مار (عامه گمان برند که اگر اسم مار برند او از سوراخ برآید از این رو نام او نبرند و دم دراز گویند). (یادداشت مولف) ، درازدنبال. با دنبالۀ طویل
لغت نامه دهخدا
(هََطِ / طَ)
برابر. هم سطح. هم باد. (یادداشتهای مؤلف) ، هم ردیف. هم مرتبه. هم رتبه
لغت نامه دهخدا
تصویری از ادب طراز
تصویر ادب طراز
ادب تراز آموزنده ادبکار جای ادب ادب گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار طراز
تصویر کار طراز
کسی که کارها را رو براه کند آنکه کار را راه اندازد: (کار من آن به که این و آن نطرازند کانگه مرا آفرید کار طراز است) (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
چامه تراز سراینده شاعر سخن پرداز: ور نظم طراز آفتاب گردد بدبیند شان سایه بان ایوان. (عثمان مختاری. چا. همائی. 413)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم طراز
تصویر هم طراز
برابر، مساوی، معادل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم طراز
تصویر هم طراز
((~. طِ))
برابر، مساوی
فرهنگ فارسی معین
معادل، نظیر، هم ارز، هم درجه، هم رتبه، هم سطح، هم شان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بلند بالا و بی قواره
فرهنگ گویش مازندرانی